شعر آقا سلامت می کنم

متن مرتبط با «نقاب» در سایت شعر آقا سلامت می کنم نوشته شده است

شعر نقاب

  • نقاببه هر صبحی که روز از نو، شود از حکم یزدانیبه هر مُلکی و آبادی، به هر بزمی و میدانیمرام آدمی باشد، نقاب بر چهره بنشانَدگهی از روی حیلت یا، فریب و بازیگردانییکی از بهر خوشرویی، یکی از بهر حرف خَلقیکی از بهر طَمّاعی، یکی از فقر ایمانییکی در دل پر از درد است، ولی در چهره اش لبخندیکی در دل پر از کفر است، ولی مُهری به پیشانییکی باشد شریک دزد، و گَه با قافله همراهیکی خائن به این خاک است، ولی گوید من ایرانییکی از روی ناپاکی، دهد بویی چونان مردارولی خوشبو کند خود را، به آن عطر خراسانییکی در کار خلق و ناس، دمادم فتنه انگیزدیکی چهره نماید چون، فلان عالم ربّانی[1]یکی شال کمر بسته، که ویرانت نماید لیکبه ظاهر مِهر او بینی، بر آن احوال تو حیرانییکی بار گنه دارد که صد فیل زیر آن مانده[2]عجب دارم از آن چهره، نبود در او پشیمانیگهی بر خود بگویم مَرد، بس است این حفظ ظاهرهازِ چه بازیگری کردی؟ در آن نقشت تو زندانیبه خود آی استوار آن دم، که خویشتن را غریب بینی[3]نقاب از چهره ات افکن، بشو آنچه که تو آنیابوالفضل سرلک متخلص به استوار[1] - کنایه از اینکه با آنکه دشمن و بدخواه مردم است، ولی یک چهره مذهبی به خود می گیرد و با این عوام فریبی، حق مردم را پایمال می کند.[2] - کنایه از اینکه سنگینی بار گناه او را صد فیل هم نمی تواند حمل کند.[3] - کنایه از اینکه آنقدر در نقش و ظاهرسازی غرق شده ای که هیچ شباهتی با شخصیت واقعی خودت نداری و گویا خودت را نمی شناسی + نوشته شده در جمعه هشتم بهمن ۱۴۰۰ ساعت 23:48 توسط ابوالفضل سرلک  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها