شدم ناکاممن آن مَردَم،که از آن مردی و مردانگیهایی که بر مردُم روا کردمپشیمانم و دلسردمخطا کردمغرورم را به زیر پای برخی از ریاکارانچه بیهوده فنا کردمرها کردمهمه دِین و تعهد رابه آن رندان روبهرویبه آن گرگهای درندهبه آن زالوصفتهاییکه مینوشندهمه خونهای پاک مردم این خاکهمه شریان رگهای غرور و غیرت مردمو میسوزندهمه دلهای پاک این غیوران رابه آن ظلمتبه آن خودکامگیهاییکه می رویندبه این شبهای تار و سرد و طولانیدرون روح شیطانیبه کام آن جفاکارانبه نام این سیهکارانچه تنهایمچه شیدایمچه سوزد این دل پاکمز دست این ستمکارانز دست آن که زانو زد به نزد رند حیلتگرز دست سارق روحمز دست آنکه می دانستبه پشتش همچنان کوهمولی افسوس و صد هیهاتمرا در آن همه حالاترها کرد و گریخت از دامشدم ناکامشدم ناکامشدم ناکام...ابوالفضل سرلک متخلص به استوار + نوشته شده در یکشنبه هجدهم دی ۱۴۰۱ ساعت 0:57 توسط ابوالفضل سرلک | بخوانید, ...ادامه مطلب