شعر دست‌گیری

ساخت وبلاگ

دست‌گیری
روزگار صبر و تحمّل را زِما دادست به باد
طاقتی بر ما دگر بهر جفا دیدن مباد
دست­‌گیری کن به حدّ خود ز ما، بهر خدا
نِی که مُچ‌­گیری و دستِ ما شِکانی از جفا
حاصلت از آن همه رسواگری ما چه شد؟
خلوت ما با خدا، بهر شما بازیچه شد؟
ساقه‌ی بشکسته را آتل ببندند از کرم
نی که آن بُبریده و مدفون نمایند لاجرم
گر که خاک گُل کند ضایع گلِ خوش‌­رنگ و بو
گل گناهش چیست؟ خاک را بایدش کرد زیر و رو
دسترنج ما میفکن بر زمین ای یار نیک
ما به رنج آن را برویاندیم ز دل‌خونی و لیک
برگ برگِ آن شود پَر پر به دستانت ز کین
ما به حدّ خود غمی در سینه داریم بس حزین
بر خودت بنگر، اگر لغزش به راهت اوفِتاد
یا فلک با سرنوشتِ تو کند داد و ستاد
تیغ برّان را ببینی دست ناظر بر درخت
این روا باشد که از بُن برکَند ریشه‌ی سخت؟
آنچه امروز می‌نمایی با غضب با بنده‌ای
یا که آتش برکشی بر صفحه و پرونده‌ای
عاقبت پرونده‌ات یوم‌الحساب گردد عیان
مو کشند از ماست تو، آن‌سان نمودی با کسان
آن‌که عالم محضرش باشد، ببخشد بندگان
ای عجب از بندگان، که هر که راست خبطی نهان

ابوالفضل سرلک متخلص به استوار

 |+| نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم دی ۱۴۰۲ساعت 1:3&nbsp توسط ابوالفضل سرلک  | 

شعر آقا سلامت می کنم...
ما را در سایت شعر آقا سلامت می کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 21 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 14:54