شعر ببر و خر

ساخت وبلاگ

ببر و خر

در میان ببر و خر بحثی ز رنگ آمد پدید

خر بگفت رنگ چمن آبی بود، از باب دید

با تعجّب ببر گفت، رنگ چمن در دشت و باغ

سبز تیره بوده و این را همه دانند، الاغ

خر به رنگِ آبی خود می‌نمود اصرار و جَر

ببر زنافهمیِ خر، سردرگم و آسیمه­‌سر[1]

عاقبت گفتند ز بهرِ داوریِ این جدال

نزد سلطان می‌رویم، پایان دهد این بحث و قال

خر بگفت بر شیر که آیا این چمن آبی مباد؟

شیر نگاهی بر الاغ کرد و به ببرِ بدمراد

گفت که حرف تو درست است ای الاغ، رنگ چمن

از ازل آبی بُود، دیگر مگو بر من سخن

گفت الاغ، اکنون که حرف من صحیح باشد، نه ببر

بهر تنبیهش بر او حکمی نما، اجرا به جبر

شیر بگفت حکمی کنم که تا ابد باشد بنام

ببر سه سال باید ببندد لب ز حرف، ختم کلام

آن الاغ عَرعَر کنان، شنگول و مست از این قضا[2]

ترک نمود آن محکمه، از پوست خود گشته جدا[3]

ببر بگفت: رنگ چمن را تو نبینی سبز سیر[4]؟

گفت که بینم سبز، ولی بر من بگو یار دلیر

این درست باشد که تو با آن همه عقل و توان؟

واردِ بحثی شوی با خر، که عقل او عیان؟

بحثِ تو با خر بُود خُسران، زِ هر سو بنگری

هم که توهین بر خود و هم قاضیِ شیرِ نری

استوار گویی به خلق در بحث با هر نوعِ خر؟

عاقبت بازنده گردی، پس رها کن او به عَر؟

نِی، بگویم که ز خر، مطلوب درک و فهم مکن

عمر خود را صرف بحث، با احمق و ابله نکن

ابوالفضل سرلک متخلص به استوار


[1] - به‌معنای حیران

[2] - به‌معنای قضاوت

[3] - اشاره به در پوست خود نگنجیدن و به‌معنای خوشحالی زیاد

[4] - سبز سیر به‌معنای سبز تیره

 |+| نوشته شده در  دوشنبه یازدهم دی ۱۴۰۲ساعت 20:25&nbsp توسط ابوالفضل سرلک  | 

شعر آقا سلامت می کنم...
ما را در سایت شعر آقا سلامت می کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 27 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1402 ساعت: 14:54