گویند چو دلی شکسته گردد
عرش از غم آن گسسته گردد
مأیوس شود دل از مرادش
همت ز تلاش خسته گردد
رگبار شکست و درد و مشکل
سختی و بلا چو دسته گردد
هر غصّه به دل نشیند و دل
کانون غم و چو هسته گردد
آن روز چه خوش است رقیبِ بدخواه
کَشتی به گِلی نشسته گردد
ساز دل ما نوای خوش داشت
حیف است که غمی به چَسته گردد[1]
دور از همگان بُود که بر جان
سرزندگی عمری رَسته[2] گردد
یا رب تو روا مدار که یکبار
دربهای امید بسته گردد
دل را زدهام گِره به امید
مگذار که گِره نبسته گردد
درد دل ما تو چارهای کن
دور از غم و بغض، خجسته گردد
ابوالفضل سرلک متخلص به استوار
[1] -چسته بهمعنای نغمه و آهنگ و در این اینجا بهمعنای نغمه و آهنگ غمگین میباشد.
[2] - رسته بهمعنای رهاگشته و آزادشده. شاعر در اینجا آرزو دارد که نرسد آن روزی که سرزندگی از جان جدا شده باشد.
برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 12