دلسوخته
واعظی بر منبری گفتش، به جمع دلسوخته کیست؟
عُقبَت[1] بشکستن دل را کسی داند که چیست؟
زان میان پاسخ بداد یک تن، خدا فرموده است
این طریقت را برای مسلمین بنموده است
جَیگه[2] آن دلشکسته ویژه است نزد خدا
زآنکه نفرین و دعای او سریع گردد روا
ای تو آن یاری که بر این عاشقت کردی جفا
بردی از این زندگی دیگر همه لطف و صفا
سینهای حرف را بگفتم، سینهای حرفم بماند
حرف دل را با تو گفتم، غصهها بر دل نشاند
عاشقی کردم و آن پنداشتند در سر هوس
ای خدا خود گو به مردم کان همه عشق بود و بس
همچو عود آنگَه بمیرم بوی من برپا شود
پاکی این عشق من آنگه به خلق پیدا شود
پر شکوفه بود درخت عشق من از بهر تو
تو لگدها میزدی بر آن درخت، زان قهر تو
لیک درخت هر ضربتی را که بخورد از روی خشم
بر سرت باری شکوفه ریخت و بربست هر دو چشم
چونکه قو خواهد بمیرد حرف آخر را زند
بهترین آواز بخواند، بعد از آن هم جان کَنَد
همچنان آواز قو گفتار آخر را شنو
حرف و درد این دل خوش ذات و باور را شنو
روی زخم کهنهای را اشتباه برداشتهام
چون تو را مانند خویشتن بیریا انگاشتهام
حرمت این عشق من آن سان جفاکاری نبود
ظلم تو آن شور و سرمستی پیش از من ربود
ابوالفضل سرلک متخلص به استوار
[1] - اختصار از عاقبت
[2]- اختصار از جایگاه
شعر آقا سلامت می کنم...برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 115