شعر شهید گمنام

ساخت وبلاگ

خوشا آندم که مهمانی عزیز از عام[1] می آید

نمی دانم چه خوانم وی که او گمنام می آید

ز شوق دیدن تابوت آن مرد سبک پیکر

چه بی تابم، مگر که این دلم آرام می آید؟!

یکی گفتش که:« این آقا مگر کِی رفته است از دست؟»

بگفتم هست جاوید و رها زایّام می آید

ز بهر حفظ دین و حرمت اَحرام و اسلامم

یکی از خاک همسایه، یکی از شام می آید

بزن آب این ره و شویش غبار از ره که اینک باز

شهیدی داده جانش در ره اسلام می آید

نوای ناله پیچیده است در سرتاسر میهن

صدا از کوی و کوچه، برزن و از بام می آید

نه شوق روی او مخفی، نه غم از رفتن یاری

همی دانم پرستویی رها از دام می آید

به صد ره رفته اند تا عاقبت منزل به حق گشتند

یکی پیر و یکی برنا، یکی ناکام می آید

به روی دست این مردم چه زیبا می روند منزل

خدا خود بین که رستم، پورِ زال و سام می آید

زبان قاصر ز وصف حال او زیرا همی دانم

جوانمردی به خیرش عقبت و فرجام می آید



[1] -کنایه از این که از دل مردم عادی می باشد

+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت 2:12&nbsp توسط abolfazl sarlak  | 

شعر آقا سلامت می کنم...
ما را در سایت شعر آقا سلامت می کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 183 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 1:56