شعر مپندار

ساخت وبلاگ

 دلم آشوب و پر درد است، ز نامردان پُر از اسرار می باشد

مپندار ای شبان آن گرگِ دیروزی، شبان را یار می باشد

چه آسوده ز چند رویی و ناحقّی، کلام از غیب بَرَت سازند

مپندار ای جوان آن رِندِ روبه روی، تو را غمخوار می باشد

گَرَت باشد به دل دردی، ز زخم و نیش این مردان حیلتگر

مپندار ای رفیق این خاله خِرسک عقل، بَرَت تیمار می باشد

چه سان ثابت کنم ای دوست، که این واعظ پُر از حقّه است

مپندار و تماشا کن، که واعظ بر سرت برخوار می باشد

به سینه او نکرد پنهان، دم ودردی که بهرش بود امانت لیک

مپندارش طبیب، این سینه دردی ها به خَلق بسیار می باشد

چه سان او را بخوانم دوست، که او هر دم بَرَم در فکر نیرنگ است

مپندار صحّت عقلش، که ذهن وی به حتم بیمار می باشد

نشد محرم کسی بر دم، که آن محرم شود روزی خودش دشمن

مپندار عصمت عالم، پر از روبه، پر از مکّار می باشد

نشاید جُست یکی همدم، که محرم بر دم و درد تو می باشد

مپندار استوار آن گل که می چینی، گلی بی خار می باشد

+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت 2:10&nbsp توسط abolfazl sarlak  | 

شعر آقا سلامت می کنم...
ما را در سایت شعر آقا سلامت می کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 150 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 1:56