َشعر فرشته و ابلیس

ساخت وبلاگ

فرشته و ابلیس

پادشاهی عاشق نقش و نگار دنیوی

بر سرش زد تا ببیند چهره های اُخروی[1]

هم ز عهد پادشاهی اش بماند یادگار

هم ببیند روی ابلیس و ملک در یک نگار[2]

گفت به آن صورتگرِ[3] دربار برای من بِکِش

چهرۀ ابلیس به همراه مَلَک با یک روش

آمدش نقّاش میان مردمان شهر به شهر

بس بگشت دنبال چهره، روزگارش شد چه زهر

عاقبت طفلی به چشم وی بخورد چونان مَلَک

مردمان تأیید نمودند چهرۀ ایشان مَلَک

چون کشید نقش و نگار طفل زیبای بلند

آن نمایش داد به شاه و جملگی حیران شدند

شاه بگفت اکنون برایم جلوۀ ابلیس نما

تا ببینم چهرۀ این دشمن خَلق خدا

چهل سالی را بگشت نقّاش میان مردمان

تا که یابد چهرۀ ابلیس به هر جا و مکان

گر چه هر کس در گذار عمر دنیایی ز پیش

داشت گناه و خبط و نافرمانی یزدان خویش

لیک به هر حال و به هر صورت همه مخلوق رب

جمله مخلوقات حق، عابد به او هر روز و شب

می رسید پایان عمر پادشه نزدیکتر

کورسوی نور امیدش بشد تاریکتر

گفت به نقّاش پس چه شد چهرۀ ابلیس زمان؟

خواهمش بینم رُخش، بر من نما خاطرنشان

عاقبت در گوشۀ بیغوله ای در شب رسید

صورت زشت و پلید مجرمی نقّاش بدید

کرد سوال از مرد که آیا حاضری از تو کِشم

صورتی تمثال ابلیس تا که نزد شاه بَرم؟

مرد مجرم، زشت و بدرو و کثیف و رُخ چو زرد

با گدایی یا که دزدی روزگارش سر بکرد

کرد قبول تا در ازای کیسه ای سکّۀ زر

چهرۀ او را کِشد، نقّاش بسی آسیمه سر[4]

موقع نقّاشی وی آن گدا اشکها بریخت

رشتۀ افکار نقّاش زین سبب در هم گسیخت

گفت به مجرم از چه رو گریان شدی ای دردمند؟

گفت کشیدی چهره ام در سالیان دور به چند

من همان طفلم که روزی مَلَک نقشت شدم

آن زمان خوش طینت و خوش ذات و خوش چهره بُدَم

یک مسیر اشتباه زندگی در بَدو کار

آن فرشته را چنین ابلیس نمودست روزگار

استوارا راه پاکی و ثواب از حق بجو

چون به هر راهی شوی، گیری به خود آن خُلق و خو

ابوالفضل سرلک، متخلّص به استوار


[1] - مقصود از چهره های اخروی، چهره فرشته و شیطان می باشد.

[2] - مقصود از نگار، همان نقاشی و تصویر می باشد.

[3] - صورتگر به معنای نقّاش

[4] -آشفته و پریشان و با عجله

شعر آقا سلامت می کنم...
ما را در سایت شعر آقا سلامت می کنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ostovar3as بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 17:11